اوزان قدیم
زاشک دیده پایش ریختم من - بسنگ هندیون «هُمبَرسه غازی»
به او گفتم بگیر این «نِسبِکی» دل - که دارد در درونش با تو رازی
بکن رحمی به من «نیمه نیمی» - مرا کن غرق در «دو نیم» نازی
منم محتاج «پیناری» محبت - بجز عشقت ندارم هیچ بازی
دلت چون سنگ «نیمی» سخت باشد - نداند راه و رسم دلنوازی
«سه پیناری» تو را مهر و وفا نیست - به هجرانت چو شمعم می گدازی
جوابم گفت با طعن و تمسخر - تو گنجشکی کجا در خورد بازی
تو چون «دُسّیر» بر قلبم ثقیلی - تو را ارزش نباشد «نیم غازی»
فراموشم نما چون «مَن» ندارم - به «پَشتیرت» به «دَخسیرت» نیازی
نه «نیمن» خواهم از تو نی «سه دَخسیر» - نمی رقصم دگر با هیچ سازی
«من کوچک» «من هاشم» ز عشقت - ندارد پیش من قدر پیازی
تجلّی بهر اوزان قدیمی - گرفت الفاظ را نیکو به بازی
هُمبَرسه غاز = ۶۲٫۲۵ گرم
نِسبِک = ۱۲۵ گرم
پینار = ۱۰۰۰ گرم
دو نیم = ۲۰۰۰ گرم
دُسّیر = ۴۰۰۰ گرم
پَشتیر = ۸۰۰۰ گرم
دَخسیر = ۱۶۰۰۰ گرم
سه دَخسیر = ۴۸۰۰۰ گرم
از محمد حسن تجلی - هندیجان - ۱۳۴۷
نظرات شما عزیزان: